فقط صداست که می ماند
بازاریابی و برندینگ اساسا علم ارتباط با دیگران اند. فروشندگان و بازاریابان آموخته اند که از تمام ابزارها و امکانات سود ببرند، به جهت تجهیز بیشتر خود برای پیروزی در آوردگاهی به نام بازار. اولین ابزار از این دست، بدن مدیر و بازاریاب و فروشنده و ناقل پیام تبلیغاتی است که می توان با کار کردن روی وجوه مختلف آن، به ورزیدگی لازم دست یافت. تارهای صوتی، بعنوان تامین کننده مواد لازم برای یکی از حواس 5 گانه، در اتمسفر بازار و برندینگ بسیار کمک حال بوده و مفید فایده می باشد.
صدای بازاریابی و برندینگ
متأسفانه بسیار می بینیم، کسانی که به اقتضای حرفه خود، با سخن گفتن و بیان سر و کار دارند کمتر به صدای خود و اقتضائات و امکانات و مختصات آن توجه می کنند. به همین دلیل گاهی سخن گفتن این اشخاص با نوعی اکراه همراه بوده، بر اندامهای گفتاری شان اثر گذاشته، از استحکام حرکاتشان کاسته و عدم قطعیت را نشان می دهد.
وقتی بعنوان بازاریاب و فروشنده بدانیم درصد بالایی از آدمها، خاطرات خود را با صدا به یاد آورده و مرور می نمایند، به اهمیت و اثرگذاری آن، بیش از پیش پی می بریم و می دانیم برای ماندگاری در ذهن مشتریان، چه در تبلیغات و چه در برخوردهای رودررو، ابزاری بی نظیر در اختیار داریم به نام صدا.
البته این ابزار و توان، بخصوص بین فعالان صنایع خدماتی بسیار مورد غفلت قرار گرفته، در توجه جدی و اساسی به پرورش صدا و بیان، که از مهمترین جنبه های کار آنهاست سستی کرده اند و اغلب قادر نیستند از صدای خود به شکل کارا و ماهرانه استفاده کنند. تا آنجا که گاهی به نظر می رسد زیر بار گفتار خود، دست و پا می زنند و تقلاکنان و نفس زنان، سعی در هم آوردن سر و ته جملات دارند. که این ضعف، اساسا به علت فقدان احساس کافی نسبت به محصول و عدم توجه به معنای آنچه می گویند می باشد.
صدا وسیله ای است که فعالان بازاریابی با آن ارتباط برقرار می کنند. هر چند ظاهر این افراد و حرکات و لباس و ایماهای غیر ارادی شان نیز خبر از شخصیت آنها می دهد اما بوسیله صداست که، اندیشه ها و احساسات مشخص و دقیق خود را بیان کرده و مشتری را مجاب به خرید می نمایند.
بسیاری از فروشندگان و بازاریابان و حتی مدیران، ضعف سخن گویی داشته، از ضایع شدن آهنگ صدای خود رنج برده، وجود الحان عاجزانه و صوتهای نازک و شکسته بسته (برخی افراد سرعت اندیشیدن شان از سرعت سخن گفتن شان بیشتر است از این رو کلمه ها را شکسته ادا می کنند.) و حروف جویده و مظلومانه و حیله گرانه، از آنها شخصیت هایی ضعیف تصویر کرده و ناتوان نشان نشان می دهد. این افراد بجای سخن گفتن، ناله می کنند و از هرگونه یکپارچگی وجود به دورند و نمودی بی فروغ دارند.
بعنوان مدیر و بازاریاب هر چه به بیان اندیشه ی خود میل کمتری داشته باشید، عضلات خود را به نحو ضعیف تری بکار می اندازید. باید دقت کرد هنگام سخن گفتن با مشتری همه ی منظور ذهنی به عمل فیزیکی تبدیل شود. البته بایستی مد نظر داشت که همانند بدن، بیان نیز باید تحت کنترل درآید و صدا تنها در رابطه با کاری که انجام می شود می تواند معنی یابد.
فروشندگان بایستی تلاش نمایند شیوه سخنوری درست و فصیح را، با آهنگ استوار و متین و جذاب بیاموزند. بیان هر کس، با آگاهی و احساس او نسبت به آنچه می گوید ارتباط مستقیم دارد. هر چه آگاهی و احساس نسبت به کالا یا خدمتی که عرضه می گردد و آنچه گفته می شود بیشتر و عمیق تر باشد بیان، دقیق تر و مؤثرتر خواهد بود. به بیانی صدای شما اگر حتی از لحاظ فیزیکی کامل بوده، دارای تنی گرم و دلنشین باشد، تا زمانی که به آگاهی کافی و احساس نیرومند نرسیده باشید، نمی تواند گفتاری دقیق و مؤثر را عرضه کند. هر چه صدای شما حساس تر و کاراتر باشد منظورتان را به نحو دقیق تری بیان خواهد کرد.